مايسامايسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

برای دختر نازم مایسا, همه زندگی مامان وبابا

روزهای سخت

نی نی کوجولوی من مامانی خوشحالم که تو حالت خوبه اخه دوباره رفتم سونو دکتر گفت که همه چی خوبه ولی از حال و روز مامانی نگو که خیلی حالم بده همش همه جام درد میکنه حالت تهوع شدید دارم چیزی که نمیتونم بخورم ولی هر جی هم که می خورم بالا میارم .همش زود خسته میشم هیچ کار نمیتونم بکنم همش بی حالم بیچاره بابایی هم غذا نداره بخوره کسی هم که نیست کمکمون کنه مجبوریم همش از بیرون غذا بگیریم  الان ١٠ روز هم هست که نتونستم کلاس برم فقط با بابایی با ماشین میریم بیرون اونم که بابایی مجبور میشه هی وسط خیابون وایسه که من بالا بیارم .به مامان بزرگ و بابا بزرگت و خاله و داییت هم چیزی نگفتم اخه اون بیچارهها هم که کاری نمیتونن بکنن چون خیلی ...
30 آذر 1391

اولین استرسی که به مامان و بابا دادی

جوجو مامان امروز مردم از استرس مامانی با دوستش سارا رفته بودم بیرون وقتی برگشتم دیدم به خونریزی افتادم یعنی اینقدر ناراحت شدم که خدا میدونه سریع بابایی اومد دنبالم و رفتیم بیمارستان خیلی گریه کردم    گفتم حتما نینیم و از دست میدم وای که هر چی بگم از حالم کم گفتم بابایی هم خیلی ناراحت بود    ولی میخواست که به من روحیه بده خیلی خودش و کنترل میکرد ولی من حال اونم درک می کردم خلاصه که تا نوبتمون شد و رفتیم اتاق دکتر اونم گفت که سریع برو سونو گرافی تا رفتیم طبقه ١١ برای سونو وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدارو شکر که دکتر گفت همه چیز خوبه وقلبش هم میزنه مامان قر...
26 آذر 1391

واااااااااااای حالم بده

وروجک مامان خیلی داری مامانی و اذیت می کنیا عشق مامان مامانی حالش خیلی بده نه میتونم غذا درست کنم نه میتونم غذا بخورم خیلی روز های سختیه مخصوصا که مامانی اینجا تنهاست و کسی نیست که کمکش کنه بابایی هم که همش سر کاره البته که وقتی میاد هر کاری از دستش بر بیاد انجام میده جو جه مامان من به خاطر داشتن تو همه اینها رو تحمل میکنم بووووووووووووووووووووووووووووووووووس   ...
26 آذر 1391

اولين لباسي كه برات خريديم

سلام همه زندگي مامان امروز ٣٠ اگوست من و بابايي رفتيم اولين لباست و برات خريديم با دو تا كلاه خوشگل واسه ني ني مامان اما چون نميدونستيم دختري يا پسري يه رنگي گرفتيم كه به جفتش بخوره عزيز مامان نميدوني كه الا ن چقدر خوشحالم كه تو رو دارم من و بابايي داريم لحظه شماري ميكنيم بوووووووووووس براي ني ني خوشگلم ...
25 آذر 1391
1